گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم
گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم
گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم
گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم
گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم
گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم
گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم
ور زخم زنی دل را بر خنجرت افشانم
ور زخم زنی دل را بر خنجرت افشانم
ور زخم زنی دل را بر خنجرت افشانم
ور زخم زنی دل را بر خنجرت افشانم
ور زخم زنی دل را بر خنجرت افشانم
ور زخم زنی دل را بر خنجرت افشانم
ور زخم زنی دل را بر خنجرت افشانم
معلوم من از عالم جانی است، چه فرمائی
معلوم من از عالم جانی است، چه فرمائی
معلوم من از عالم جانی است، چه فرمائی
معلوم من از عالم جانی است، چه فرمائی
معلوم من از عالم جانی است، چه فرمائی
معلوم من از عالم جانی است، چه فرمائی
معلوم من از عالم جانی است، چه فرمائی
بر خنجر تو پاشم یا بر سرت افشانم
بر خنجر تو پاشم یا بر سرت افشانم
بر خنجر تو پاشم یا بر سرت افشانم
بر خنجر تو پاشم یا بر سرت افشانم
بر خنجر تو پاشم یا بر سرت افشانم
بر خنجر تو پاشم یا بر سرت افشانم
بر خنجر تو پاشم یا بر سرت افشانم
بر سوزن مژگانم صد رشته گهر دارم
بر سوزن مژگانم صد رشته گهر دارم
بر سوزن مژگانم صد رشته گهر دارم
بر سوزن مژگانم صد رشته گهر دارم
بر سوزن مژگانم صد رشته گهر دارم
بر سوزن مژگانم صد رشته گهر دارم
بر سوزن مژگانم صد رشته گهر دارم
در دامن تو ریزم یا در برت افشانم
در دامن تو ریزم یا در برت افشانم
در دامن تو ریزم یا در برت افشانم
در دامن تو ریزم یا در برت افشانم
در دامن تو ریزم یا در برت افشانم
در دامن تو ریزم یا در برت افشانم
در دامن تو ریزم یا در برت افشانم
آئی به کف آن خنجر چون چشم من از گوهر
آئی به کف آن خنجر چون چشم من از گوهر
آئی به کف آن خنجر چون چشم من از گوهر
آئی به کف آن خنجر چون چشم من از گوهر
آئی به کف آن خنجر چون چشم من از گوهر
آئی به کف آن خنجر چون چشم من از گوهر
آئی به کف آن خنجر چون چشم من از گوهر
من گوهر عمر خود بر گوهرت افشانم
من گوهر عمر خود بر گوهرت افشانم
من گوهر عمر خود بر گوهرت افشانم
من گوهر عمر خود بر گوهرت افشانم
من گوهر عمر خود بر گوهرت افشانم
من گوهر عمر خود بر گوهرت افشانم
من گوهر عمر خود بر گوهرت افشانم
گر گوهر جان خواهی هم در کمرت دوزم
گر گوهر جان خواهی هم در کمرت دوزم
گر گوهر جان خواهی هم در کمرت دوزم
گر گوهر جان خواهی هم در کمرت دوزم
گر گوهر جان خواهی هم در کمرت دوزم
گر گوهر جان خواهی هم در کمرت دوزم
گر گوهر جان خواهی هم در کمرت دوزم
ور دانهٔ دل خواهی هم در برت افشانم
ور دانهٔ دل خواهی هم در برت افشانم
ور دانهٔ دل خواهی هم در برت افشانم
ور دانهٔ دل خواهی هم در برت افشانم
ور دانهٔ دل خواهی هم در برت افشانم
ور دانهٔ دل خواهی هم در برت افشانم
ور دانهٔ دل خواهی هم در برت افشانم
طاووس خودآرائی در زیور زیبائی
طاووس خودآرائی در زیور زیبائی
طاووس خودآرائی در زیور زیبائی
طاووس خودآرائی در زیور زیبائی
طاووس خودآرائی در زیور زیبائی
طاووس خودآرائی در زیور زیبائی
طاووس خودآرائی در زیور زیبائی
گر دیده قبول آید بر زیورت افشانم
گر دیده قبول آید بر زیورت افشانم
گر دیده قبول آید بر زیورت افشانم
گر دیده قبول آید بر زیورت افشانم
گر دیده قبول آید بر زیورت افشانم
گر دیده قبول آید بر زیورت افشانم
گر دیده قبول آید بر زیورت افشانم
با من به سلام خشک ای دوست زبان ترکن
با من به سلام خشک ای دوست زبان ترکن
با من به سلام خشک ای دوست زبان ترکن
با من به سلام خشک ای دوست زبان ترکن
با من به سلام خشک ای دوست زبان ترکن
با من به سلام خشک ای دوست زبان ترکن
با من به سلام خشک ای دوست زبان ترکن
تا از مژه هر ساعت لعل ترت افشانم
تا از مژه هر ساعت لعل ترت افشانم
تا از مژه هر ساعت لعل ترت افشانم
تا از مژه هر ساعت لعل ترت افشانم
تا از مژه هر ساعت لعل ترت افشانم
تا از مژه هر ساعت لعل ترت افشانم
تا از مژه هر ساعت لعل ترت افشانم
خاک در سلطان را افسر کن و بر سر نه
خاک در سلطان را افسر کن و بر سر نه
خاک در سلطان را افسر کن و بر سر نه
خاک در سلطان را افسر کن و بر سر نه
خاک در سلطان را افسر کن و بر سر نه
خاک در سلطان را افسر کن و بر سر نه
خاک در سلطان را افسر کن و بر سر نه
تا سر به کله داری بر افسرت افشانم
تا سر به کله داری بر افسرت افشانم
تا سر به کله داری بر افسرت افشانم
تا سر به کله داری بر افسرت افشانم
تا سر به کله داری بر افسرت افشانم
تا سر به کله داری بر افسرت افشانم
تا سر به کله داری بر افسرت افشانم
آن پیکر روحانی بنمای به خاقانی
آن پیکر روحانی بنمای به خاقانی
آن پیکر روحانی بنمای به خاقانی
آن پیکر روحانی بنمای به خاقانی
آن پیکر روحانی بنمای به خاقانی
آن پیکر روحانی بنمای به خاقانی
آن پیکر روحانی بنمای به خاقانی
تا دیدهٔ نورانی بر پیکرت افشانم
تا دیدهٔ نورانی بر پیکرت افشانم
تا دیدهٔ نورانی بر پیکرت افشانم
تا دیدهٔ نورانی بر پیکرت افشانم
تا دیدهٔ نورانی بر پیکرت افشانم
تا دیدهٔ نورانی بر پیکرت افشانم
تا دیدهٔ نورانی بر پیکرت افشانم